معنی آش هفت سین

حل جدول

آش هفت سین

سمنو


آش هفت ‌دانه

دانکو، دانک

فرهنگ فارسی هوشیار

هفت سین

(اسم) ازمشهورترین مراسم جشن نوروز نزدایرانیان آراستن هفت سین است وآن گردآوردن هفت چیز است که نام آنهابا حرف ((س)) آغازمیگردد. معمولا بین اشیا ء ذیل: سیب سیاهدانه سنجد سماق سیر سرکه سبزه (مراددانه های گندم وامثال آنست که قبلا دربشقابی یا کاسه ای کاشته وسبزکرده اند) سبزی سمنو هفت چیز را انتخاب کنند (غالبا سنجد سپستان سبزی سمنو سماق سرکه سیب) وقبل ازتحویل سال درسفره ای میگذارند (درگیلان خوانچه هفت سین درجشن عروسی نیزمرسوم است) . توضیح این سنت بسیارکهن بنظر میرسد. دررساله ((نوروز)) تالیف عمادالدین محمودشیرازی طبیب آمده: ((وهفت سین که درنوروز خوردن آن سنت است: این است: هفت سلام (دراینجاهفت آیه قرآن راکه به ((سلام) آغازشود نقل کرده امکان دارد که هفت سین (‎7 س) اشاره به هفت سینا (هفت مقدس) باشد (نظر آقای پورداود) . ‎، خودسفره مزبور رابامحتویات آن نیز هفت سین گویند.


آش هفت حبه

دانگو

لغت نامه دهخدا

هفت سین

هفت سین. [هََ] (اِ مرکب) از مشهورترین مراسم نوروز آراستن است، وآن گرد آوردن هفت چیز است که نام آنها با حرف «س » آغاز گردد. معمولاً بین اشیاء ذیل: سیب، سیاهدانه، سنجد، سماق، سیر، سرکه، سبزه (دانه های گندم و امثال آن که قبلاً در بشقابی کاشته و سبز کرده اند)، سبزی، سمنو، هفت چیز را انتخاب می کنند. سنت مزبور بسیار کهن به نظر میرسد. در گیلان خوانچه ٔ هفت سین در جشن عروسی نیز مرسوم است. (از رساله ٔ «شماره ٔ هفت و هفت پیکر نظامی » تألیف محمد معین). هفت قسم سبزه بوده که بر هفت استوانه در کنار خانه به نوروز سبز میکردند. (آثارالباقیه ترجمه ٔ فارسی ص 245). و ازاین رو معلوم میشود هفت سین، هفت سبزی یا هفت سبزه است. (یادداشت مؤلف).


سین

سین. (اِخ) در بابل سین را رب النوع ماه میدانستند. (ایران باستان ج 1 ص 202 و 382).

سین. [ی ِ] (اِخ) آسوان. از شهرهای مصر قدیم که امروز آن را آسوان نامند. (فرهنگ فارسی معین).

سین. (اِخ) نام شهر چین است و معرب آن صین باشد. (آنندراج). رجوع به صین و چین شود.

سین. (اِخ) نام حضرت رسالت صلوات اﷲ علیه و آله. (برهان). در یس، یاسین «و یاسین معناه یا انسان او یاسید». (؟) (منتهی الارب) (از حاشیه برهان چ معین).

سین. (اِ) آهوی کوچک. (دزی ج 1 ص 714). || کسی که تنحنح بسیار کند. (آنندراج) (برهان) (ناظم الاطباء). || نام حرف پانزدهم از حروف الفبای ابجدی. (ناظم الاطباء). حرفی است معروف از حروف تهجی. (برهان). || سیمیا و کیمیا. (ناظم الاطباء) (آنندراج). اشاره بعلم سیمیا به اصطلاح ارباب صنعت. (برهان) (آنندراج). رجوع به حرف «س » شود.

سین. (اِخ) (سئین) دهی است از دهستان ایردیموسی بخش مرکزی شهرستان اردبیل. دارای 469 تن سکنه. آب آن ازرود سئین. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).

فرهنگ عمید

هفت سین

سفره‌ای که هنگام تحویل سال نو می‌اندازند و در آن هفت قسم خوردنی که حرف اول اسم آن‌ها سین باشد از قبیل سیر، سرکه، سیب، سماق، سمنو، سنجد، سبزی می‌گذارند و از آن به ‌سلامتی و سعادت و سرسبزی تفٲل می‌زنند،

فرهنگ معین

هفت سین

(~.) (اِمر.) سفره ای که ایرانیان هنگام تحویل سال نو می اندازند و در آن هفت نوع محصول که با حرف «س » شروع می شود می چینند.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

آش هفت سین

906

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری